تجارت و كسب و كار سابقة دیرینهای در تمدن بشری دارد. انسانها از دیرباز برای رفع نیازهای خود به تجارت رو آوردهاند. این داد و ستد در فرایند تكاملیاش به تدریج از شكل تهاتری (مبادلة كالا به كالا) اولیة خود فاصله گرفته، به صورت مبادلة پولی (كالا ـ پول ـ كالا) درآمده است. درپی این تحول، تجارت به تدریج به منزلة وسیلهای برای كسب سود و منفعت درآمده و ورود به عرصة تجارت نیز به طور عمده با هدف كسب موفقیت در بازار و سودآوری انجام میگیرد. فرد تاجر میكوشد با تصاحب سهم مناسبی از بازار، مشتریان بیشتری را به سمت خود جذب كند. در این مسیر، موفقیت تاجر به طور عمده به عواملی چون توانایی رقابت با دیگران، بازاریابی مناسب، رونق بازار و عواملی اینچنینی نسبت داده میشود.1
در میان عوامل مؤثر بر موفقیت تجارت، گاه از اخلاق حرفهای تجارت نیز سخن به میان میآید. این ادعا به گونهای متناقض نما است؛ زیرا ماهیت سودگرایانه كسب و كار تجاری، به ظاهر تناسبی با مباحث اخلاقی ندارد. بر اساس دیدگاههای سنتی در اقتصاد، تجارت و اخلاق دو گونه فضیلت متفاوت را ترویج میكنند. تجارت كسب سود و منفعت را دنبال میكند؛ در حالی كه اخلاق به دنبال كسب فضیلت است. این
دو هدف متفاوت، موجب تمایز این دو از یكدیگر میشود. از اینرو، نمیتوان از تاجر انتظار داشت در حوزة كسب و كار به دنبال اخلاق باشد. وی بنا بر نوع كار خود، میباید در پی كسب سود و منفعت باشد و این امر قابل جمع شدن با توصیههای اخلاقی نیست.2
در مقابل، برخی با رد این پیشداوری معتقدند تجارت توأم با اخلاق میتواند تاجران را در دستیابی به موفقیت در كسب و كار خود كمك رساند. این مهم میتواند با كسب اعتبار و شهرت در فضای كسب و كار و در نتیجه جلب اعتماد مشتریان صورت گیرد. گذشته از آنكه تجارت بدون اخلاق، همواره آسیبهای اجتماعی فراوانی را دربر داشته است و به طور مستقیم و یا غیرمستقیم حتی به خود تاجران و بازاریان آسیب میرساند. این دیدگاه به طور خاص در دههای اخیر طرفداران زیادی در میان متفكران علوم اجتماعی و همچنین افكار عمومی پیدا كرده است.3
پاسخ به پرسش مطرحشده در زمینة رابطة میان اخلاق و تجارت، به ضرورت بررسی فلسفة وجودی اخلاق حرفهای در فضای تجارت می انجامد. نگاه كاركردگرایانه صرف به اخلاق تجارت میتواند به ظهور و بروز نوعی اخلاق حرفهای سودگروانه بینجامد.4 در مقابل، اتخاذ رویكردی اسلامی میتواند زمینهساز حركت به سمت نوعی اخلاق متعالی كسب و كار باشد. در واقع، رویكرد دوم میتواند افزون بر تأمین اهداف تجارت، مانع از بروز بسیاری از آفتهای نهفته در ورای اندیشة سودگروی باشد. اثبات این فرضیه از طرفی نیازمند بررسی امكانپذیری طراحی و ترویج اخلاق تجاری بر اساس آموزههای اسلامی، و از طرف دیگر نشان دادن برتری آن در مقایسه با اخلاق حرفهای سودگروانه است.
لازم به ذكر است كه آنچه از آن در این مقاله با عنوان اخلاق تجارت5 یاد میشود مفهومی گستردهتر از مبادلات تجاری است و شامل فعالیتهای تولیدی و خدماتی صورت گرفته به منظور تولید و عرضه كالاها و خدمات به بازار مصرف نیز میشود. همچنین با توجه به گسترش فعالیتهای تولیدی و خدماتی اقتصادی در قالب بنگاههای اقتصادی، بحث از اخلاق تجارت علاوه بر بررسی ملاحظات اخلاقی ناظر به رابطه میان فروشنده و خریدار، به جنبههای سازمانی اخلاق كسب و كار به ویژه در مورد جنبههای اخلاقی در رابطه میان نیروی انسانی فعال در یک بنگاه تولیدی و همچنین رابطه بنگاههای تولیدی و خدماتی با محیط انسانی و طبیعی پیرامونشان به خصوص محیط زیست نیز میشود.6
بر اساس تعبیر فوق، اساسی ترین سوال در اخلاق تجارت آن است كه آیا اساسا اخلاق و تجارت رابطه ای دارند؟ در این زمینه سوالهای فرعی دیگری نیز مطرح میشود: آیا میتوان در سطح خرد قواعدی برای مبادله منصفانه و مسئولانه میان افراد طرح كرد و به عدالت مبادله ای دست یافت؟ آیا میتوان در بعد كلان سخن از قواعد فرهنگی ونهادی بازرگانی برای جهان تجاری زد؟ آیا بنگاهها و موسسات تجاری مسئولیتی اخلاقی در مورد كاركنان خود، مجاورین كارخانه و همچنین محیط زیست دارند؟ آیا میتوان برای بنگاهها مسئولیت اجتماعی در نظر گرفت؟ آیا نظام بازار آزاد ساز و كاری منصفانه و مناسب ترین شیوه در توزیع كالاها و خدمات در سراسر جامعه است؟ آیا در نظام بازار آزاد، به افراد درمانده و مستاصل توجهی میشود؟ دولت چه نقشی در كاستن از اسیبهای اخلاقی تجارت دارد؟7
در این مقاله پس از مروری بر پیشینة تحقیق، به بررسی دیدگاههای مطرح شده دربارة رابطة اخلاق و تجارت، امكانپذیری اتخاذ رویكردی دینی ـ اسلامی به اخلاق تجارت و كاربرد این رویكرد در سیاستگذاری اخلاق حرفهای كسب و كار میپردازیم.
فرم در حال بارگذاری ...