وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود پایان نامه ارشد:پایبندی به دین دانشجویان

دانلود پایان نامه ارشد:پایبندی به دین دانشجویان

درادوار مختلف تاریخ بشری یكی از مولفه های مهم حیات اجتماعی انسان ها دین بوده است . كمتر جامعه ای را سراغ داریم كه دین با اشكال و تعاریف مختلف در هویت فردی و اجتماعی آن سهم وافری نداشته باشد. دین نه تنها از زندگی انسان امروزی كنار نرفته بلكه همچنان یكی از اركان مهم اجتماعات بشری باقی مانده است. به طوریكه تعمیق تداوم حیات دینی از یک سو گرایش فطری و ذاتی انسان عصر كنونی از سوی دیگر موجب شده دین و گرایشات دینی در زمره مهمترین دغدغه های عصر كنونی باشد.

 

بازگشت جهانی اندیشه های دینی و جنبش های اجتماعی یكی از غیر منتظره ترین رویدادهایی است كه قرن حاضر با آن مواجه است. امری كه ظهور و بروز دیدگاه ها و موانع مختلف در این حوزه را به دنبال داشته است این امر برای جوامع دینی همچون جامعه ما اگر چه فاكتور بسیار مثبتی قلمداد می شود تلاشهای بسیاری را نیز در این حوزه به یاری می طلبد چرا كه حفظ و صیانت از روش های دینی – اسلامی و دفاع از حقانیت این شریعت آسمانی مسئولیت تك تك آحاد جامعه را خاطرنشان ساخته و وظایف خطیر برنامه میزان نظام را یادآور میشود.

 

 

 

فصل اول

 

 

 

كلیات

 

 

 

بیان مساله

 

رشد فزاینده هنجارها و ارزشهای غیر دینی وگاها ضددینی در كنار بی تفاوتی رو به گسترش جامعه در خصوص باورهای مذهبی از جدی ترین مسائلی است كه در حال حاضر جامعه ما را با چالشهای جدی  مواجه ساخته است. آمیختگی انگاره های دینی –مذهبی با ارزشها وهنجارهایی كه ماهیتا محتوای دینی نداشته و از عوامگرایی صرف ناشی می شود ، باعث شده حقیقت دین بر اغلب اعضاء جامعه پوشیده مانده و بستر مساعدی را در جهت دین گریزی ودین ستیزی از سوی  برخی اعضاء جامعه و بویژه تحصیل كردگان فراهم آورد بطوریكه برای پاره ای از افراد جامعه این تصور قالبی را ایجاد كرده كه دین ودانش در تعامل با هم بوده و قابل تلفیق نمی باشند. این مسائل درمحیط های آموزشی بویژه دانشگاه بیش از هر فضای دیگری نمودیافته است به گونه ای كه با گذرزمان شاهد كمرنگ شدن پایبندی دانشجویان به دین و سستی در اعتقادات مذهبی آنها هستیم . این امر در كنار اهمیت نقش سرنوشت ساز قشر تحصیل كرده جامعه درآینده كشورو چشم داشتها و مطالبات روزافزون جامعه از آنان برای پیشبرد اهداف جامعه در عرصه های گوناگون بویژه در بعد فرهنگی – كه مذهب از زیر ساختهای اساسی آن است ، بیشتر نمود می یابد. آنهابیتبتتت

 

 

 

گذشته از آن عدم استفاده بهینه از سرمایه های مادی و معنوی موجود در محیط دانشگاه و بی توجهی مسئولین و برنامه ریزان آموزشی نسبت به این سرمایه ها برای پرورش اندیشه های دینی و تحكیم زیر بناهای مذهبی دانشجویان از مسائل مسلمی است كه پیشاوری جامعه است بویژه متأسفانه ذهنیت منفی برخی از اعضاء جامعه نسبت به محیط دانشگاه و مشخصاً دانشگاه آزاد در خصوص ضعف و سستی در پایبندی دانشجویان به دین و معارفت دینی در این قبیل دانشگاه ها باعث شده این امر بیش از پیش مسأله ساز شود در كنار آن شكلگیری و رشد فضای فكری دانشجویان در محیطی كه آنچنان كه انتظار می رود عهده دار رسالت آموزش و تحكیم زیربناهای دینی نیست علاوه بر آنكه پاسخی به كنكاش های ذهنی دانشجویان در این زمینه نداده و چالشی را مرتفع نمی سازد هزاران چالش جدید را ایجاد نموده و با انتقال آن به جامعه مسائلی جدیدتری در سطح بسیار وسیع فراهم خواهد آورد.

 

این مسائل توجه جدی و تدقیق روز افزون به بررسی میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه را به دین آشكار می سازد چرا كه با اطلاع از میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه به دین و معارف دینی علاوه بر آنكه از مخاطرات آتی جامعه پیش گیری راه حل مناسبی برای مسائل مطرح شده در فوق پیش روی، قرار خواهد داد. امید اینكه این تحقیق و تحقیقاتی از این دست گام مؤثری در این راستا باشد.

 

ضرورت تحقیق:

 

دانشگاه با گسترش وسیع آموزشی و حجم زیاد مخاطبانش از عرصه هایی است كه نقش كلیدی در اندیشه سازی و اندیشه پروری در جامعه ها دارد. اهمیت غیر قابل انكار دانشگاه در تعمیق ارزشها و هنجارهای اجتماعی واقعیتی است كه به یقین از نگاه تیز بین مسئولین و سیاست گذاران آموزشی پنهان نمانده  و كوشش های گوناگون در اصلاح و بهبود كیفیت فضا و محتوای آموزشی در دانشگاه ها از مصادیق بارز آن است . لیكن تلاشهای صورت گرفته از سوی مسئولین در مقایسه با اهمیت سرمایه های مادی و معنوی كه دانشگاه چه در بعد مادی و چه در ابعاد انسانی در اختیار سیاست گذاران و متولیان امر آموزشی قرار می دهد، بسیار اندك است لذا مغنتم دانستن این سرمایه ها و استفاده بهینه از آنها از ضرورت های اساسی است كه لزوم تحقیق و پژوهش در ارتباط با میزان مقید و پایبندی دانشجویان به دین را آشكار می سازد.

 

همچنین محیط دانشگاه از بهترین عرصه هایی است كه بستر لازم جهت ایجاد و ابقاء اندیشه های دینی را در ذهن دانشجویان فراهم می آورد و به دلیل برخورداری از امكانات گوناگون فرصت آشنایی هر چه بیشتر و عمیق تر دانشجویان با معارف دینی را در اختیار آنان قرار م

پروژه دانشگاهی

ی دهد از دیگر سوی كمیت و كیفیت سرمایه انسانی كه در اختیار دانشگاه است یعنی دانشجو و بویژه شرایط خاص سنی و روحی- روانی كه دانشجویان در سنین تحصیل در دانشگاه از آن برخوردارند قابلیت انعطاف و تأثیر پذیری بیشتری را در آنها ایجاد نموده كه این می تواند بعنوان مهمترین امكان توسط مسئولیت مورد استفاده بهینه قرار گرفته و به ارتقاء و رشد فكری دانشجویان در زمینه مسائل دینی كمك كند.

 

این موارد در كنار انتظار جامعه از  نقش غیر قابل انكار دانشگاه در ایجاد زیر بناهای فكری و شخصیتی جوانان و مطالبات به حق جامعه از دانشگاه در تأمین فضای فكری سالم و ترویج آن به سایر ابعاد زندگی اجتماعی دلیل دیگری است كه دقت نظر در حوزه مذكور و بررسی های لازم در این خصوص را می طلبد. گذشته از موارد ذكر شده در فوق موج گسترده تبلیغات منفی علیه باور داشتها و انكارهای دینی در كشورهای مسلمانان و بویژه در كشورها كه از سوی دشمنان و رسانه های خارجی به طور همه جانبه ذهن و فكر اقشار مختلف و بویژه جوانان را هدف قرار داده، واقعیتی است كه غفلت از آن عواقب وخیمی برای جامعه در ابعاد گوناگون به بار خواهد آورد لذا توجه به این امر و مقابله با آن از طریق آگاهی از میزان پابندی دانشجویان دانشگاه به دین و انگاره های دینی و برنامه ریزی اصولی در جهت حفظ و ارتقاء مؤلفه های دینی، ضرورت پرداختن به این موضوع را بطور جدی خاطر نشان می سازد.

 

اهداف پژوهش:

 

اهداف پژوهش حاضر در دو بعد اهداف كلی و اهداف فرعی قابل تجزیه است:

 

نخستین هدف كلی پژوهش حاضر عبارت است:

 

الف) عوامل درون دانشگاه مؤثر در پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین، كه اهداف فرعی زیر را در بر می گیرد.

 

    • بررسی میزان تأثیر ضوابط و مقرران مربوط به مسائل اسلامی در محیط دانشگاه بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

    • بررسی میزان تأثیر برگزاری مراسم مذهبی در ایام خاص در محیط دانشگاه بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

    • بررسی میزان تأثیر وجود امكانات لازم در جهت رشد فضای فكری دانشجویان در محیط دانشگاه بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

    • بررسی میزان تأثیر كیفیت متون آموزشی دانشگاه بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

    • بررسی تأثیر برگزاری مراسم مذهبی در ایام خاص در محیط دانشگاه بر میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

    • بررسی تأثیر برگزاری مراسم نماز جماعت در محیط دانشگاه به میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

    • بررسی تأثیر پایبندی اساتید دانشگاه به دین و مؤلفه های دینی بر میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

  • بررسی تأثیر كیفیت پوشش و وضعیت ظاهری اساتید و سایر دانشجویان بر میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

دومین هدف كلی پژوهش حاضر عبارت است:

 

ب) بررسی عوامل برون دانشگاهی مؤثر در پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین كه اهداف فرعی زیر را در بر می گیرد:

 

1- بررسی تأثیر تعامل و ارتباط با همسالات كم اعتقاد بر میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

2- بررسی تأثیر میزان مطالعه كتب مذهبی توسط دانشجویان دانشگاه آزاد بر پایبندی آنان به دین.

 

3- بررسی تأثیر كیفیت پوشش دانشجویان دانشگاه آزاد بر میزان پایبندی آنان به دین.

 

4- بررسی تأثیر میزان رعایت موازین اسلامی توسط دانشجویان دانشگاه آزاد بر میزان پایبندی آنان به دین

 

5- بررسی میزان تقید و پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به فرائض دینی از جمله نماز و تأثیر آن بر میزان پایبندی آنان

 

6- بررسی تأثیر سطح تحصیلات خانواده بر میزان پاپبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین

 

7- بررسی تأثیر منطقه سكونت دانشجویان دانشگاه آزاد بر میزان پایبندی آنان به دین .

 

8- بررسی تأثیر میزان برخورداری دانشجویان دانشگاه آزاد از رفاه اقتصادی بر میزان پایبندی آنان به دین.

 

فرضیات پژوهش:

 

فرضیه پژوهش حاضر با توجه به عوامل برون دانشگاهی و عوامل درون دانشگاهی مؤثر بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

الف: عوامل درون دانشگاه مؤثر در پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.

 

    • اعمال ضوابط و مقررات در رابطه با مسائل اسلامی در محیط دانشگاه در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین

 

    • ایجاد فضای دینی و مذهبی در محیط دانشگاه در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

    • وجود امكانات لازم در جهت رشد فضای فكری در محیط دانشگاه درارتباط با مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

    • متون آموزشی دانشگاه در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

    • برگزاری مراسم مذهبی در ایام خاص در محیط دانشگاه در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

    • برگزاری مراسم نماز جماعت در محیط دانشگاه در ارتباط با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

    • پایبندی اساتید به دین و مؤلفه های دینی در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

    • نوع پوشش و وضعیت ظاهری اساتید در محیط دانشگاه در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

  • نوع پوشش و وضعیت ظاهری سایر دانشجویان در محیط دانشگاه در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

ب) عوامل برون دانشگاهی مؤثر در پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین:

 

1- تعامل و ارتباط با همسالان كم اعتقاد در ارتباط با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

2- میزان مطالعه كتب مذهبی توسط دانشجویان در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

3- رعایت حجاب و موازین اسلامی از سوی دانشجویان در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

4- نوع پوشش و آرایش دانشجویان در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

5- میزان تقید و پایبندی به فرایض دینی از جمله نماز در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

6- سطح تحصیلات خانواده در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

7- منطقه سكونت به لحاظ شهری یا روستایی بودن در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

8-منطقه سكونت در شهر در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

9- میزان درآمد در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

10- میزان برخورداری از رفاه اقتصادی در ارتباط با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.

 

11- نوع پوشش و میزان رعایت موازین اسلامی توسط دانشجویان چه تأثیری بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.

 

12- میزان تقید و پایبندی به فرائض دینی از جمله نماز چه تأثیری بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.

 

13- سطح تحصیلات خانواده چه تأثیری به پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.

 

14- منطقه سكونت دانشجویان چه تأثیری به پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.

 

15- میزان برخورداری دانشجویان از رفاه اقتصادی چه تأثیری به پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

دانلود پایان نامه:تأثیر آموزش سبك حل مسئله بر میزان حرمت خود نوجوانان سنین 12 تا 13 ساله

دانلود پایان نامه:تأثیر آموزش سبك حل مسئله بر میزان حرمت خود نوجوانان سنین 12 تا 13 ساله

 دانلود متن کامل پایان نامه تأثیر آموزش سبك حل مسئله بر میزان حرمت خود نوجوانان سنین 12 تا 13 ساله

 

 

 

 

 

(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)

 

تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :

 

 

 

چكیده:

 

هدف این تحقیق بررسی تأثیر آموزش حل مسئله بر میزان حرمت خود نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی سنین 12 تا 13 ساله (مقطع راهنمایی تحصیلی) بوده است. ابزار مورد استفاده در این تحقیق آزمون حرمت خود كوپر اسمیت و پرسشنامه مشكلات رفتاری راتر بوده است. از بین 68 دانش آموز 48 نفر كه نمرات آنها در پرسشنامه راتر 9 و بالاتر از 9 و در پرسشنامه حرمت خود پایین تر از حد میانگین بود به طور تصادفی انتخاب گردید و به گروه های آزمایش و كنترل تقسیم شد. گروه آزمایش به مدت 7 هفته (هر هفته یک جلسه 90 دقیقه ای) تحت تأثیر متغیر مستقل قرار گرفتند، در حالیكه گروه كنترل هیچگونه آموزشی دریافت نكردند. بعد از آن، پس آزمون انجام گرفت و داده ها با بهره گرفتن از تحلیل كوواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد كه بین میانگین های حرمت خود كلی دو گروه آزمایش و كنترل در پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد (P = 0). بدین گونه كه میانگین نمرات حرمت خود كلی گروه آزمایش نسبت به گروه كنترل بیشتر بود همچنین مقایسة بین میانگین های حرمت خود كلی دو گروه پسر و دختر در پس آزمون تفاوت معنی داری را نشان نداد. تأثیر متقابل جنسیت و آموزش حرمت خود در این تحقیق معنی‌دار نبود.

 

واژه های كلیدی: سبك حل مسئله، نوجوانان، حرمت خود، مشكلات رفتاری ارتباطی

 

 

 

 

 

بیان مسأله:

 

در خلال نیم قرن گذشته حرمت خود به عنوان یكی از سازه های اصلی شخصیت همواره مورد توجه روان شناسان بوده است. روزنبرگ (1979) بر این عقیده بود كه حرمت خود به معنای یک سازه كلی، ارزشیابی فرد از خود را به منزله موجود انسانی شایسته و با ارزش نشان می دهد. برخی از محققان (تفردی و ساوان، 2001) ابعاد اصلی تشكیل دهنده حرمت خود را در چهارچوب دو مولفه احترام و تمایل یا علاقه‌مندی6 قابل تمایز می دانند. این مولفان نشان داده‌اند كه حرمت خود كلی در دو سطح صلاحیت خود و علاقه به خود9 قابل جداسازی است. صلاحیت خود نوعی تجربه شخصی ارزشمند است كه در آن فرد خود را عامل عمل احساس می كند. بنابراین، سطح صلاحیت خود می تواند دارای جهت گیری مثبت یا منفی باشد. علاقه به خود، به عنوان بعد دیگر حرمت خود نیز شرایط و عوامل تجربه مفیدی را برای فرد به عنوان یک موجود اجتماعی فراهم می آورد (نقل از نورالله محمدی، 1384).

 

بدون تردید یكی از دلایل اصلی توجه پژوهشگران به مفهوم حرمت خود، اثر بالقوه آن بر سلامت است. پژوهش هایی كه به مطالعه اثرات حرمت خود اختصاص یافته اند آشكار ساخته اند كه «حرمت خود آسیب دیده» تحمل شرایط دشواری كه افراد در زندگی روزمره خواه ناخواه با آن مواجه می شوند را غیرممكن می سازد و پیامدهای روانی و جسمانی زیان آوری را برای آنها به بار می آورد (تیلور و اسپینوال، 1996) این شواهد نشان می دهند كه گستره وسیع پیامدهای فردی مواردی چون اضطراب و افسردگی (نقل از كاپلان، 1996)، اختلال های جسمانی و روانی (اوگدن، 1998). مشكلات رفتاری و ارتباطی (سلیمی، 1376) و پاسخ های نامطلوب و انحراف آمیز مانند استفاده از مواد مخدر، خرابكاری، تحریف واقعیت (به نقل از كاپلان، 1996) را در بر می‌گیرد. بی‌تردید چنین پیامدهایی میزان آسیب پذیری فرد را به طور فزاینده ای افزایش می دهد كه این نیز به نوبه خود برای نظام های بین فردی و اجتماعی عواقبی چون جدا افتادن فرد از ایفای نقش بهنجار را به دنبال دارد (كاپلان 1996، نقل از طاووسی، 1380).

 

كوپراسمیت (1987) حرمت خود را به عنوان یک متغیر آستانه ای در نظر می گیرد، به این معنا كه حرمت خود پایین تاثیر بازدارنده ای بر پشتكار، اعتماد، و عملكرد تحصیلی (صدر السادات و اسفند آباد، 1380) می گذارد و عملكرد فرد را در قلمرو روان‌شناختی، جسمانی، خانوادگی و اجتماعی دچار اختلال می كند و وی را وادار می سازد تا در جهت تغییر موقعیت خود یا سازش یافتگی با آن گام بردارد؛ سازش یافتگی كه می تواند موثر یا ناموثر باشد (دادستان، 1377).

 

حرمت خود یكی از تعیین كننده های اصلی در شكل دهی الگوهای رفتاری- عاطفی به ویژه در نوجوانان بشمار می آید. چه از دیدگاه تحولی حرمت خود همچون دیگر ویژگی‌های كودكان در خلال كودكی و نوجوانان دچار تغییراتی می گردد. طبق نظریه تعالی خود2، نوجوان دارای ارزشگذاری منفی از خود، ارزشگذاری مشابهی را نزد همسالان داراست. به عبارت دیگر گروه همگنان موجب نگرش منفی به خود در فرد می‌شود و همین ارزشگذاری منفی موجب بی ارزشی خود شده كه در حیطه های مختلف حرمت خود تجلی می یابد. هرچه بیشتر نوجوان احساس بی ارزشی را در خود تجربه نماید، به همان نسبت احتمال درگیر شدن او در رفتارهای انحرافی افزایش می یابد (كاپلان، 1996، نقل از سلیمی، 1376). همچنین نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهند كه حرمت خود همبستگی منفی با مشكلات رفتاری دارد. (شوایتزر و همكاران، 1992) در تحقیق خود نمونه های بالینی را مورد بررسی قرار دادند و ارتباط منفی بین حرمت خود و مشكلات رفتاری را در نوجوانان ارجاع شده به كلینیک ها به دست آوردند. میزان حرمت خود در این نوجوانان پایین تر از میزان حرمت خود در نوجوانان سالم

دانلود مقالات

 بود. پترسون و همكاران (1992) متوجه شدند كه پسران پرخاشگر حرمت خود تحصیلی پایین تری نسبت به پسران فاقد پرخاشگری دارند و بین حرمت خود تحصیلی و بزهكاری همبستگی منفی وجود دارد.

 

از طرفی پژوهشگران در توجه خود به واكنش های افراد به سبك هایی كه آنان در رویارویی با «حرمت خود آسیب دیده» اتخاذ می كنند، معطوف ساخته اند و بدین نتیجه رسیده اند كه در مقابله با حرمت خود پایین، تغییرات بین فردی قابل ملاحظه‌ای وجود دارد چه، تجربه احساس بی ارزشی خود تحت تاثیر متغیرهای متعددی قرار می‌گیرد، شیوه های ارزیابی مختلف، راهبردهای مقابله ای، عوامل مقاومت و آسیب پذیری از جمله متغیرهایی هستند كه تعیین می كنند چگونه حرمت خود پائین تجربه می‌شود و آثار آن چه هستند.

 

در این میان رابطه راهبردهای مقابله ای با حرمت خود پایین حایز اهمیت است. چه استفاده از سبك های مقابله ای كارآمد مقاومت فرد را در برابر حرمت خود پایین افزایش می‌دهد. برای مثال این باور كه امكان تعدیل رابطه بین حرمت خود پایین در ابعاد اجتماعی و تحصیلی با مشكلات رفتاری ارتباطی وجود دارد در نتایج تحقیقات ویندل و ویندل (1996) درباره نوجوانان نشان داده شده است.

 

كسیدی و لانگ (1996) سبك حل مسأله را به عنوان فرایندی شناختی- رفتاری تعریف می كند كه افراد به واسطه آن راهبردهای موثر برای مقابله با موقعیت های مسأله‌زا در زندگی روزمره را شناسایی و پیشنهاد می كنند (نقل از محمدی و صاحبی، 1380). درزویلا و گلدفرید (1971، نقل از هاگا و همكاران، 1995) حل مساله را به عنوان فرایندی رفتاری خواه از نوع آشكار یا شناختی تعریف كرده اند كه الف) انواعی از پاسخ‌های متناوب بالقوه سودمند را جهت مقابله با موقعیت های دشوار در دسترس قرار می دهد. ب) احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بین شقوق مختلف افزایش می دهد. (محمدی و صاحبی،1380). احساس حقارت و وابستگی از مشخصات عمده فرد با حرمت خود پایین است كه او را به بی‌كفایتی و ناتوانی در تصمیم‌گیری‌های سنجیده در مواجهه با موقعیت‌های مساله‌زا و فشارآور سوق داده و به ابراز واكنش‌های تكانشی و هیجانی وادار می كند. یافته ثابت این ادعا بر پایه نتایج تحقیقات (باتل، 1987؛ هارتر و همكاران، 1991؛ لوچمن و لامپرون، 1986؛ توث و همكاران، 1992؛ سیلورستون و سالسالی، 2003) آشكار می‌سازد كه نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی اغلب حرمت‌خود‌كلی پایین از خود نشان می‌دهند. سیلورستون و سالسالی (2003) با مقایسه دو گروه از دانش‌آموزان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی و فاقد مشكلات رفتاری دریافت كه گروه واجد مشكلات رفتاری ارتباطی نسبت به گروه فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معناداری راه حل‌های متنوع كمتری ایجاد می‌كنند. هم چنین او دریافت كه آزمودنی‌های دارای مشكلات رفتاری ارتباطی نسبت به آزمودنی‌های بدون مشكلات رفتاری ارتباطی تصمیمات سودمند كمتر و برانگیختگی بیشتری اتخاذ می كنند. با این همه، هر چند پژوهش های انجام شده در زمینه‌ی رابطه‌ی اختصاصی سه متغیر حل مساله، حرمت خود و مشكلات رفتاری ارتباطی بسیار محدود است اما اینكه راهبردهای حل مساله ممكن است به بسیاری از درمان جویان در مقابله با مشكلات رفتاری ارتباطی كه در اثر پایین بودن حرمت خود به وقوع می پیوندند كمك كنند دور از انتظار نیست چرا كه به نظر می رسد می توانند در كاهش شدت نشانه های مشكلات رفتاری ارتباطی و یا از شروع نشانه‌های اختلالات رفتاری ارتباطی پیشگیری به عمل آورند (سیلورستون و سالسالی، 2003). نتایج تحقیق (نزو و پری6، 1989، سیلورستون و سالسالی 2003) نیز حاكی از این است كه سبك حل مسأله یک روی آورد درمانی رفتاری- شناختی و سودمند برای درمان حرمت خودِ آسیب دیده نوجوانان دارای مشكلات رفتاری قابل دفاع به نظر می‌رسد. به لحاظ اینكه سبك حل مساله كه از ساختارها و فرایندهای شناختی- رفتاری است به واسطه آن فرد راه های موثر سازگاری با موقعیت‌ها و رویدادهایی كه منجر به واكنش‌های رفتاری ارتباطی می‌شود را كشف می كند، بنابراین آموزش شیوه‌های حل مساله راهی جهت دستیابی به ساخت های شناختی افرادِ با حرمت خود پایین است. مشخص كردن این ساخت های شناختی می تواند راهنمای درمانگران و پرورش كاران در آموزش مهارت های مقابله ای باشد. در تمامی روی آوردهای روان درمانگری تلاش اصلی بر آموختن مهارت های مقابله ای كارآمد به افراد آسیب دیده رفتاری ارتباطی می‌باشد. بنابراین تلاش های آنان می تواند متمركز بر كمك به مراجعان به ویژه نوجوانان برای رشد و گسترش منابع جدید یا شناسایی منابعی باشد كه اكنون در دسترس آنهاست (سیلورستون و سالسالی، 2003) لذا دانستن سبك حل مسأله در نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی می تواند در این زمینه راهگشا باشد. همچنین بررسی این شیوه ها در نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری ارتباطی گامی دیگر در جهت شناسایی بهتر و دقیق تر ماهیت این اختلالات خواهد بود.

 

در همین رابطه نزو (1986) یک مدل پنج مرحله ای شامل 1- جهت گیری 2- شناسایی مشكل و تعیین اهداف، 3- ایجاد راه حل های دیگر، 4- ملاحظه پیامدها و تصمیم گیری و 5- طرح ریزی و برری موفقیت را پیشنهاد می كند كه اگر به نحو سودمندی به كار گرفته شود فرد را نسبت به عوامل فشارآور بیرونی مقاوم و در برابر «ضعف حرمت خود» كمتر آسیب پذیر می سازد. براین اساس حل مساله می تواند به عنوان یک مدل موثر از درمان مستقیم مورد توجه قرار گیرد. چه یافته های اسپیواك و شوره (1974) پیش از این نیز نشان داده اند كه حل مسأله بین فردی، عامل كلیدی در اصلاح حرمت خود والدینی و اتخاذ روش های سازگاری مناسب با والدین است. با به كارگیری روش حل مساله بین فردی می توان بین كودكان و نوجوانان خوب سازش یافته و كودكان و نوجوانان خوب سازش نیافته تمایز قایل شد. این روی آورد همچنین به عنوان روشی موثر برای پیشگیری از مشكلات رفتاری ارتباطی كودكان و نوجوانان مورد توجه قرار گرفته است. به طور كلی، این روی آورد در افزایش اعتماد به نفس و تمامی ابعاد حرمت خود نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری ارتباطی موثر است (كسیدی و لانگ، 1996) .

 

بدین ترتیب با نگرش به تحقیقات فوق الذكر از آنجا كه چنین كاری تاكنون در مورد نمونه های ایرانی با ویژگی های خاص خود انجام نگرفته است انجام پژوهشی به منظور دستیابی به تأثیر سبك حل مساله بر میزان حرمت خود در نوجوانان دارای اختلالات رفتاری ارتباطی از لحاظ توان بخشی و ارتقاء سطح بهداشت روانی نوجوانان ایرانی ضروری به نظر می رسد.

 

از این رو هدف پژوهش حاضر از آموزش سبك حل مساله به نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری- ارتباطی این است كه یک راهبرد تطابق و سازگاری كلی كه در موقعیت های مساله زا به كار آید در اختیار آنان قرار داده شود تا با بهره گیری از این روش بتوان ضعف حرمت خود آنها را بهبود بخشید و اعتماد به نفس شان را بالا برد.

 

با توجه به اهداف مذكور و با توجه به تحقیقات پیشین در قلمرو موضوع مورد بررسی، فرضیه های پژوهشی حاضر به قرار زیر تدوین گردیدند:

 

    • آموزش حل مسأله میزان حرمت خود كلی نوجوانان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی را نسبت به نوجوانان فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معنی‌داری افزایش می‌دهد.

 

    • آموزش حل مسأله میزان حرمت خود تحصیلی نوجوانان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی را نسبت به نوجوانان فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معنی داری افزایش می دهد.

 

    • آموزش حل مسأله میزان حرمت خوداجتماعی نوجوانان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی را نسبت به نوجوانان فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به معنی داری افزایش می دهد.

 

    • آموزش حل مسأله میزان حرمت خود والدین نوجوانان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی به طور معنی داری افزایش می دهد.

 

    • بین میانگین نمرات حرمت خود كلی پسران و دختران واجد مشكلات رفتاری ارتباطی تفاوت وجود دارد.

 

    • تاثیر متقابل آموزش و جنسیت بر نمرات حرمت خود معنی دار است.

 

  • بین نمرات معدل و نمرات حرمت خود نوجوانان دختر و پسر واجد مشكلات رفتاری ارتباطی رابطه وجود دارد.

 

روش

 

نمونه پژوهشی و شیوه نمونه گیری

 

نمونه مورد آزمایش حاضر كه طرح آن از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه های مداخله و كنترل است شامل 48 دانش آموز دختر و پسر مدارس دخترانه و پسرانه از ناحیه 5 اصفهان می باشد. نمونه ها از میان دانش آموزان 13-12ساله مشغول به تحصیل در پایه های اول و دوم راهنمایی تحصیلی انتخاب شدند. با توجه به مشكلات نمونه گیری سرانجام دو مدرسه پسرانه و دو مدرسه دخترانه در نظر گرفته شد و نمونه موردنظر از 10 كلاس (4 كلاس پایه اول راهنمایی و 6 كلاس پایه دوم راهنمایی) جمع آوری شد. تعداد كل دانش آموزان 323 نفر می باشد كه میانگین سنی آنها 5/12 است، تعداد دانش آموزان 12 ساله 141 نفر و 13 ساله 182 می باشد. خاطرنشان می شود كه فقط تعداد 68 نفر (40 نفر پسر و 28 نفر دختر) از میان 323 نفر دانش آموز از هر دو جنس دارای كمترین نمره (زیر میانگین) حرمت خود بودند. از این رو از بین آنها دو گروه 24 نفری از دو جنس كه دارای كمترین نمرهِ مشابه بودند انتخاب گردیدند، سپس هر گروه از آنها به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و كنترلی تقسیم شدند.

 

ابزار اندازه گیری

 

الف) پرسشنامه حرمت خود كوپراسمیت: این پرسشنامه دارای 58 ماده است كه 8 ماده آن دروغ سنج است. در مجموع 50 ماده آن، به 4 خرده مقیاس حرمت خود كلی، حرمت خود تحصیلی، حرمت خود اجتماعی و حرمت خود خانوادگی تقسیم شده است. شیوه نمره گذاری این پرسشنامه به صورت صفر و یک است. به این صورت كه ماده‌های دارای پاسخ منفی صفر می گیرند و بقیه سوالات به صورت معكوس است. یعنی پاسخ منفی آنها نمره یک و پاسخ بلی صفر می گیرد. بدیهی است كه حداقل نمره ای كه یک فرد ممكن است اخذ كند صفر و حداكثر 50 خواهد بود. چنانچه پاسخ دهنده از 8 ماده دروغ سنج بیش از 4 نمره كسب كند، بدان معنا است كه اعتبار آزمون پائین است و آزمودنی سعی كرده است خود را بهتر از آن چیزی كه هست، نشان دهد. ویژگی های آماری پرسشنامه حرمت خود كوپر اسمیت در تحقیقات متعدد مورد تایید قرار گرفته است (فیشر و بیر، 1990، كوپراسمیت، 1990، نقل از سلیمی، 1376) در زمینه پایائی این آزمون باید گفته شود كه در ایران تحقیقی بر روی دانش آموزان و دانشجویان انجام شد. در این تحقیق 200 نفر از دانش آموزان سال سوم و چهارم دبیرستان های تهران و 100 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران شركت داشتند. ضریب پایائی برای گروه دانش آموزان بیشتر از 8/0 بود.

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

دانلود پایان نامه ارشد:تأثیر مشاوره گروهی به شیوه مراجع

دانلود پایان نامه ارشد:تأثیر مشاوره گروهی به شیوه مراجع


انسان موجودی است که اعمال و رفتارهای او متأثر از آداب و رسوم و قوانین
اجتماعی است. انسان بدون تعلق به گروه، احساس امنیت نمی کند و به تنهایی برای
استفاده از طبیعت به منظور ارضای نیازهایش توان کافی ندارد. به گفته مورینو
انسان در گروه متولد می شود. در گروه بیمار می شود و در گروه درمان می شود.
(شفیع آبادی  ۱۳۸۱)
انسان خواه بر اساس مبانی فطری و آفرینشی  و خواه بر اساس اکتساب موجودی
اجتماعی و مدنی است. او برای تداوم حیات و گذراندن زندگی روزمره نیاز به
کسانی دارد که با آنها حرف بزند، درد دل کند، تبادل نظر نماید و از آنها جهت حفظ
و صیانت وجود و رسیدن به رشد بهره گیرد. (قائمی  ۱۳۷۱)
یکی از مهمترین مسائل و مشکلات اجتماعی روزمره در جوامع گوناگون،

 

ناهنجاریهای رفتاری و روانی و روش های مقابله با آنهاست. در این مسأله که بهداشت روانی، پیشگیری و درمان اختلالات و نابهنجاریهای رفتاری روزبه روز اهمیت بیشتری در جهان کنونی می یابد تردیدی وجود ندارد. متأسفانه وسایل و امکانات پیشگیری و درمانی بسیار ناچیز بوده به هیچ روی کفاف و تقاضاهای رو به رشد محیطی را نمی دهد. تراکم جمعیت درمراکز مشاوره و کلینیک های روانی اغلب آنچنان است که درمان را برای مدتی به تعویق می اندازد، در حالیکه افرادی  که دچار موقعیتهای بحرانی هستند درست در لحظه بحران به کمک نیاز دارند. علاوه بر این گاه  یک مشکل جزئی شخصیتی که رفع آن مستلزم آگاهی های مقدماتی و کوششهای  ابتدایی است، بر اثر مرور زمان به یک مشکل حاد و مزمن بدل خواهد شد. متأسفانه این مسأله، بخصوص در مورد طبقات غیر مرفه جامعه بیشتر صادق است.( نوابی نژاد ۱۳۷۱)
دوران نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوران زندگی فرد است. نوجوان از

 

مرزکودکی گذشته و وارد مرحله نوینی شده است ورود به دوره نوجوانی فرد را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می کند. فرایند بلوغ یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی هر فرد است. استانلی هال که به پدرروانشناسی بلوغ معروف است این مرحله را مرحله طوفان و فشار می نامد.نوجوان در این دوره تمایلات وخواهشهای متضادی دارد وخودخواهی کودکانه رابا نوع پرستی خیرخواهانه درمی آمیزد. روسو نیزدوره بلوغ را تولد مجدد می داند واعتقاد داشت وقتی که فرد به دوره بلوغ می رسد مثل این است که فرد دیگری با خصوصیات روانی و بدنی متفاوتی در وی بوجود می آید. (احمدی ۱۳۷۱)
هدف رویکرد مراجع محوری با سایر رویکردهای سنتی تفاوت دارد.هدف این رویکرد معطوف به استقلال بیشتر و یکپارچگی شخصیت افراد است.دراین شیوه به جای تمرکزروی مشکل روی خود فرد تمرکز می شود. راجرز درسال ۱۹۷۷ اظهار کرد که هدف درمانگر حل مشکل نیست بلکه کمک به مراجع جهت رشد و رسیدن به اهدافش است، در نتیجه این امر افراد بهتر می توانند با مشکلاتی که دارند یا درآینده برایشان رخ خواهد داد مقابله نمایند. راجرزدرسال ۱۹۶۱ هم اظهار داشت افرادی که برای روان درمانی واستفاده از خدمات مشاوره ای به مشاوران مراجعه می کنند اغلب می خواهند به این سؤال پاسخ دهند که من چگونه می توانم خود واقعی ام را بهبود ببخشم؟ من چگونه می توانم از خود واقعی ام آن طورکه هست حمایت کنم؟ (کوری ۲۰۰۱)
خودپنداره دید جامع فرد درباره خودش است. (هاماچک ۱۹۷۸ ) اگر ما بتوانیم فرد را در وضعیتی قرار دهیم که کاملاً درتوصیف خودش آزاد،بازودقیق باشد ونتیجه این توصیف کلماتی چون باهوش، سختکوش، دلسوز،بالغ، مسئول ومانند اینها باشدعصاره خودپنداره او را

پایان نامه های دانشگاهی

 بدست آورده ایم.خودپندارثابت و تغییرناپذیر نیست.(هاماچک ۱۹۸۸) بلکه با تجربه افراد و تفسیر دیگران از آن تجربه شکل می گیرد.

اعتقادی که درنتیجه تجربه برای فرد بوجود می آید مبنای نگاه او به خودش می شود. خودپنداره فقط توصیف خویشتن نیست درحالیکه تجارب افراد به شکل گیری خودپنداره ایشان کمک می کند، تصویر ایشان از خودشان نیز درنوع تجاربی که
خواهند داشت تأثیر می گذارد. (دوک ولگت ۱۹۸۸ )
درسالهای اخیر کارول دوک و آلن لگت (۱۹۸۸ ) دیدگاهی شناختی تر درباره خودپنداره عرضه کردند از نظر آن دو، خودپنداره به نگرش افراد وخصوصیات شخصیتیشان مثل( هوش، همدلی، یکپارچگی) وابسته است. ایشان دارای نظریه هایی درباره خودشان هستند.آنها استدلال می کنند که مردم دو نوع دید درباره خصوصیات شخصی خویش دارند: وجود مداروافزایشی. کودکانی که نظریه وجود مدار دارند معتقدند که خصوصیات شخصی ایشان مانند هوش ثابت وتغییرناپذیر است. کودکانی که نظریه افزایشی دارند معتقدند که خصوصیات ایشان انعطاف پذیر فزاینده و دارای  یک کیفیتی مهارپذیراست.

 

بیان مسئله
زندگی آرام و بی دغدغه کودکی با فرارسیدن دوران بلوغ به یکباره دگرگون می شود ابتدا نوجوان پنداره ذهنی بخصوص از خود کسب می کند. این پندار ذهنی باتصویری که فرد از خودش در واقعیت پیدا می کند متفاوت است که شامل برداشت جسمی وخصوصیات روانی است.همانطور که پیداست بحران بلوغ تغییراتی را در کل شخصیت نوجوان ایجاد می کند به این نحوکه :
۱) جنبه های انفعالی و عاطفی شخصیت به سرعت رشد می کنند و گسترش می یابند به نحوی که کل شخصیت فرد را فرا می گیرد.
۲) حیات روانی کم و بیش آشکار می شود ودررفتارواعمال مختلف بروزمی کند وخودپنداره نوجوان شکل می گیرد.
۳) نوجوان به شدت گرایش پیدا می کند که وارد گروه های همسالان شود.
دوره نوجوانی به خاطر تحولات بلوغ و ارزشها وبحران خودپنداره وارد مرحله ای
است که درآن بزه بیشتر اتفاق می افتد وآمار نیز این ادعا را تأیید می کند.بزهکاری نوجوانان از این جهت چشمگیر است که آنها نیروی فوق العاده ای دارند که می توانند آن را براساس خودپنداره شان درهرجهت که می خواهند هدایت کنند. آشکارا پیداست که درصورت منفی بودن این نیروها می توانند خطر جدی برای آنها وجامعه بوجود آورند. (احمدی ۱۳۷۱ )
بزهکاری را نمی توان مختص به طبقه خاصی دانست آنچه مسلم است بزهکاری در تمام طبقات وجود دارد اما میزان آن در طبقات متغیر است.جامعه شناسان علل بزهکاری را در وضعیت نابسامان اقتصادی واجتماعی می دانند. مشاوران وروانشناسان علل بزهکاری را در خصوصیات شخصیتی،روانی وخودپنداره جستجو می کنند. (موون ۲۰۰۲ )
محققین دراین تحقیق درنظر دارند به جواب این سؤال که آیا با مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری که فرضیات و اساس آن نظریه برپایه احترام واعتماد به قابلیت‌های افراد جهت رشد و رسیدن به یکپارچگی است. می توان به تغییر خودپنداره نوجوانان بزهکار مؤفق شد؟
خودپنداره متغیری است که در تعاملات بین فردی و بخصوص تحت تأثیر واکنش های دیگران به رفتارهای فرد شکل می گیرد وقابل انتظار است که ازطریق مشاوره با سبک ها و شیوه های متفاوت نیز با میزان ها ودرجات مختلف تأثیر بپذیرد وتردیدی نیست که عزت نفس وخودپنداره دربین افراد بزهکار آسیب دیده باشد ومطمئناً رفتارهای بزهکارانه نیز تحت تأثیر خودپنداره فرد خواهند بود.بر این اساس پژوهش حاضر میزان اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری را در میزان خودپنداره نوجوانان بزهکار مورد مطالعه قرار می دهد.
راسکین در ارائه دلایل بزهکاری وارتباط آن اینگونه می گوید که توقع بیش ازحد وغیرمعمول والدین ازفرزندان موجب کشمکش درونی واحساس گناه وستیزه جویی فرزندان می شود واصول تربیتی غلط وغیرمنطقی در خانواده منجر به شکل گیری خودپنداره ضعیف در نوجوانان می شود.(بوزارت ۲۰۰۲)
دراوایل دهه (۱۹۹۰ ) استانلی هال بر اساس مطالعات خود با عده کثیری ازنوجوانان به این نتیجه رسید که مرحله نوجوانی دوره ای است که درآن فرد دارای جنبه های افراطی و اغراق آمیز دررفتار خود می شود و ازمشخصات آن طوفان وفشار هیجان است. (چاپمن ۱۹۹۶ )
همراه با تغییرات جسمانی در نوجوانان یک سلسله دگرگونیها در احساسات وعواطف وتمایلات وخواسته ها،تصورات وتخیلات بوجود می آید و توازن دوران نوجوانی وکودکی رابرهم می زند.با احتمال بروزاختلالات رفتاری دراین دوره افزایش می بخشد.انتقال موفقیت آمیزازدوره کودکی به دوره نوجوانی که به تغییر درمفهوم«خودپنداره» نیاز اساسی دارد.نوجوان برای انطباق خود با محیط و شناخت انتظارات ازاطرافیان به شدت به راهنمایی افرادی آگاه وبصیر نیاز دارد.بزهکاری نوجوانان باعوامل اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی ارتباط دارد وشیوع آن درپسران بیش ازدختران است.بزهکاری نوجوانان یک اختلال عاطفی،اجتماعی به حساب می آید واقدام به عملی است که نوجوانان را ارضا می کند ولی مورد پسند جامعه نیست. (شفیع آبادی ۱۳۷۵ )

 

سؤال پژوهش
1) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکار مؤثر است؟
2) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سواد بالا نیز مؤثر است؟
3) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سطح مالی بالا مؤثر است؟
4) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سطح مالی پائین مؤثر است؟
5) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سطح سواد پائین مؤثر است؟
6) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره دختران نوجوان بزهکار مؤثر است؟
7) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره پسران نوجوان بزهکار مؤثر است؟
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

دانلود پایان نامه ارشد درباره تبلیغات و بازاریابی فروش

دانلود پایان نامه ارشد درباره تبلیغات و بازاریابی فروش

:‌
مطالعات گوناگون در زمینه تبلیغات نشان می‌دهد كه مكانیسم های روانی در زمینه تبلیغات تجاری و سیاسی-عقیدتی و روابط عمومی متفاوت اند، زیرا تبلیغ یک كالا به مراتب ساده تر از تبلیغ یک فكر یا یک اندیشه است و به همان نسبت روش‌های مورد استفاده از آن ها نیز با یكدیگر تفاوت دارند. تبلیغات میلیون ها انسان را كه به شیوه‌های مختلف زندگی می‌كنند از طریق وسایل ارتباطی مخاطب قرار می‌دهد، هدف اصلی تبلیغات نفوذ در رفتار افراد بشر نیست ،‌برای دست یابی به چنین هدفی مبلغی باید به عوامل موثر در طراز رفتن، افراد را بشناسد. این امر ممكن نمی‌شود مگر این كه از دانش‌هایی مانند مردم شناسی و جامعه شانسی و به ویژه روان شناسی ،‌روان شناسی اجتماعی كه در شناخت علل و چونگی رفتار افراد در جامعه هم نقش به سزایی دارند ، ‌بهره بگیرد.
وقتی از تبلیغات سخن به میان می آید، بیشتر جنبه‌ی سیاسی آن مطرح است ،‌زیرا تبلیغات یعنی تحت تاثیر قرار دادن افكار و حالات بسیاری از مردم در مورد مسائل جدلی وابسته به یک گروه یا جامعه در این جا تبلیغات از آموزش و پرورش كه با مسائل غیر جدلی سروكار دارد، جدا می‌گردد ،‌افزون بر این باید یادآورد شد كه همه فعالیت های مربوط به مسائل جدلی نیز در این تعریف نمی‌گنجد زیرا چنانچه هدف از این گونه فعالیت ها بیشتر روش ساختن بعضی مسائل باشد تا تغییر حالات و افكار نمی توان آن ها را تبلیغات نامید.
فلاحی، كیومرث ،اسكویی، عبدالله و همكاران (1384).

 

بیان مسئله :‌
چگونه از سلیقه و تنوع آن در میان كشورهای هدف مطلع شویم ؟
اطلاعات آماری از نقش تبلیغات با روش‌های مختلف آن و تاثیر آن بر میزان فروش در آن كشورها بدست آورده جمع بندی و نتیجه گیری نمائیم.
چگونگی جلب اعتماد و نظر مردم كشورهای مختلف، اقوام و نژادهای مختلف را در كشورهای هدف بررسی نمائیم.
وضعیت اقتصادی و ملی چه تاثیری در نحوه خرید و میزان خرید مردم كشورهاش مختلف دارد ؟
چگونه از عواملی مانند شناخت مناسب از عوامل سیاسی، اجتماعی ،‌فرهنگی در افزایش میزان خرید و تاثیر گذاری تبلیغاتی در راستای این افزایش استفاده كنیم.

 

فرضیه :
بین میزان قیمت و فروش همبستگی مثبت وجود دارد.
بین رنگ و علاقه همبستگی وجود دارد.
بین میزان قیمت به كیفیت همبستگی وجود دارد.
بین میزان كیفیت به قیمت همبستگی وجود دارد.
بین میزان فروش و قیمت ارتباط وجود دارد.
بین میزان فروش و كیفیت ارتباط وجود دارد.

 

تعاریف عملیاتی :‌
تبلیغات : ارائه راهكارهای مناسب و اجرایی برای بیان خصوصیات، كیفیت و سایر موارد موضوع برای معرفی هر چه بهتر آن در سطح جامعه .
میزان فروش :‌ بالا رفتن تاثیر درآمد از جانب ارائه ی بیشتر محصول در میان مصرف كنندگان یا بازار مصرف .

دانلود مقالات

 

 

مفاهیم :‌
تعاریف نظری :
تبلیغات :‌ از كلمه بلاغت می آید به معنای شیوایی كلام و بیان و یا انتخاب روشی برای مناسب ترین نوع بیان
( تبلیغات و بازاریابی فروش ).
تبلیغات راهی برای رساندن پیام به دیگران از طریق ایجاد روابطی به منظور تغییر و دگرگونی در بینش، تفكر، خواسته ها و رفتار می‌باشد كه برای رسیدن به این منظور باید مراحلی را پیمود زیرا نمی توان بدون طی كردن مراحل تكاملی ،‌اثرات تبلیغ را مشاهده كرد.
( از تبلیغات تجاری چه می‌دانیم ‌؟ ).
عبارت است از كوشش كم و بیش سیستماتیک كه هدف نهایی آن شكل و دادن فرم به عقاید، نگرش ها و رفتار مردم در جهت خاصی كه مورد نظر مبلغ است.
 
میزان فروش : مقدار كالایی كه به فروش می رسد.
( مدیریت خودشناسی ).
( تبلیغات و بازاریابی فروش ).
فروش مثل پرت كردن توپ به عده زادی از اشخاص متفاوت است و ادامه دادن بازی با آن كسانی كه توپ را پس می اندازند خواهد بود.
( فروش به خودی خود رخ نمی‌دهد ) .
محصول :‌ آن چیز كه حاصل و نتیجه انجام فرایندی تولیدی یا مولد باشد.
( تبلیغات و بازاریابی فروش ) .
هرچیز كه بتوان به بازار جهت جلب توجه ،‌خرید، استفاده یا مصرف ارائه نمود و ممكن است خواسته یا نیازی را بتواند برآورده كند.

 

متغیرها :
محصول :‌كالایی كه به ازاء فعالیت ها و عملیات تولیدی هر موسسه یا كارخانه یا شركت و یا تفكری تولید شود محصول عملیاتی همان موجود می‌باشد.
(اثر تبلیغات بر میزان فروش محصولات )
متغیر مستقل :‌تبلیغات ( تلویزیونی )
متغیر وابسته :‌ به میزان فروش ( ریال ،‌دلار )
تعدیل كننده :‌كیفیت محصولات و فرهنگ مردم – رنگ محصولات

 

هدف كلی :‌

 

  • بالارفتن میزان فروش در بازار بین المللی

هدف جزئی :

 

    • افزایش میزان فروش در كشورهای شرق آسیا

 

    • افزایش میزان فروش در كشورهای جنوب شرقی آسیا

 

    • افزایش میزان فروش در كشور خاورمیانه

 

    • افزایش میزان فروش كشور شمال آفریقا

 

    • افزایش میزان فروش در كشور عربی

 

    • افزایش میزان فروش كشور فقیر آفریقایی

 

    • افزایش میزان فروش كشور استرالیا و اقیانوسیه

 

    • افزایش فروش كشور آمریكای شمالی

 

    • افزایش میزان فروش كشور آمریكای لاتین

 

    • افزایش میزان فروش كشور آمریكای جنوبی

 

    • افزایش میزان فروش اروپای غربی

 

  • افزایش میزان فروش اروپای شرقی

اهمیت و ضررت تحقیق :
تبلیغ راهی برای رساندن پیام به دیگران از طریق ایجاد روابطی به منظور تغییر و دگرگونی در بینش، تفكر، خواسته ها و رفتار می‌باشد. برای رسیدن به این منظور باید مراحلی را پیمود زیرا نمی توان بدون طی كردن مراحل تكاملی، اثرات تبلیغ را مشاهده كرد. مثل آگاهی دادن و اینكه مخاطب باید آگاهی را درك كند و آزمایش و … كه باید به نحو مطلوب از آن ها استفاده كرد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

دانلود پایان نامه ارشد:تدریس در مقطع ابتدائی كودكان عقب مانده ذهنی

دانلود پایان نامه ارشد:تدریس در مقطع ابتدائی كودكان عقب مانده ذهنی

در مورد كودكان استثنایی باید گفت كه به طور كلی دستگاه عصبی كودك به درجه رشد و كمال بزرگسالان نرسیده و چون رشد ادامه دارد و به عبارت در حال تغییر و تحول است لذا رفتار نیز به همان منوال در تحول و تغییر خواهد بود. در كودكان استثنایی واكنشها ویژگی های خاص دارند، چون كودك رشد فكری كامل ندارد لذا نمی تواند بر رفتارهای خود مانند بزرگسالان كنترل داشته باشد یا اگر عمل خلافی از او سر زند احساس گناه و تقصیر كند.

 

این كودكان در مقابل فشارهای زندگی واكنشهای  نسبتاً سریع و شدید نشان می دهند و به همان سرعت هم وقتی نشانه های زندگی از بین رفت بهبود می یابند. از آنجا كه وابسته و متكی به دیگران هستند و در واقع از نظر شخصیتی نارس و نابالغند لذا در مقابل فشار و ناراحتی تنها كاری كه خواهند كرد اختلالات رفتاری است كه وسیلة بیان كودك است.

 

اگر كودك سن كمتری داشته باشد در ارتباط با دیگران بیشتر در زحمت بوده و حتی وقتی قادر به تكلم است چون دایره اطلاع بر لغات محدود است و اصولاً قادر به درك و بیان مفاهیم كلی نیست و در بیان احساسات خود دچار مشكل است لذا اختلالات رفتاری و روانی شدیدتری از خود نشان می دهد.

 

زبان كودك را نه دیگران می فهمند و نه پزشك معالج. كودك نمی تواند از احساسات خود مانند ترس و اضطراب، احساس محرومیت و شكست صحبت كند ولی می تواند آنها را به زبان علائم جسمانی مانند بیقراری، امتناع از رفتن به مدرسه بهانه گیری و نظایر آن بیان كند.

 

پس پررفتار غیر عادی كودك یا علائم جسمانی را به خصوص اگر علت بخصوص نداشته باشد باید به عنوان واكنش نسبت به شرایطی كه در اطراف اوست در نظر گرفت.

 

كودك باید از مراحل مختلف رشد عبور كند، توقف یا عدم رشد كافی و به اصطلاح تثبیت كه در كودك خیلی شایع است موجب اختلال به درجات مختلف می شود و كودك در مقابله با مرحله بعدی رشد دچار مشكل می شود، كه بررسی و كشف اختلالات رفتاری كودكان و تغییر علائم روانی آنان یكی از مشكلات مهم روان شناسی و روان پزشكی كودك است.

 

لغت استثنایی اصولاً یک اصطلاح آموزشی است و مربیان آموزش و پرورش و مشاوران راهنمایی در زمرة اولین كسانی هستند كه به محدودیتهای یادگیری، عاطفی، شخصیتی، اجتماعی و مشكلات این افراد پی می برند و باید نسبت به رفع آنها با روش های موجود و همچنین پیشگیری از اقدامات آتی اقدام نمایند.

 

در اینكه تمام كودكان افراد استثنایی هستند شكی نیست. هیچ كودكی عیناً شبیه كودك دیگر نیست و هر كودكی خصوصیات منحصر به فرد خود را دارد، اگرچه این وضع تنها در كودكان صدق نمی كند ولی عده ای از كودكان به اندازه ای با كودكان دیگر فرق دارند كه باید توجه مخصوص به آنها مبذول داشت. این انحراف به طور كلی در تمام خصوصیات جسمانی، عاطفی، عقلانی و اجتماعی آنها دیده می شود كه باعث اشكال و مانعی بزرگ در سازگاری آنها با محیط اجتماع می گردد و به همین منظور به این دسته از افراد اجتماع استثنایی می گویند.

 

به طور كلی این كودكان را از 3 نظر مورد مطالعه قرار می دهند:

 

1) آنهایی كه از بدو تولد به علت ناراحتی های ارثی واختلالات مادرزادی بیماری مشخصی دارند مانند سندرم دان، هیدروسفالی، میكروسفالی و …

 

2) كسانی كه از ابتدا با وسایل تشخیص می توان به بیماری آنها پی برد مانند:

 

دررفتگی مادرزادی لگن، اختلالات متابولیكی و اختلالات غدد مترشحه داخلی (هیپوتیروئیدیسم)

 

3) افرادی كه نقص عضو و بیماری آنها در طول رشد كودك مشخص می شود مانند: فلج مغزی، عقب ماندگی ذهنی، اختلالات شنوایی، بینایی و وجود ضایعات و آسیبهای مغزی مختصر كه باعث اختلال در عملكرد مغز مانند اختلال Minimal brain dysfunction در خواندن، نوشتن، حافظه و سازگاری و … كودك می شود.

 

نكتة مهم این كه پیروزی و موفقیت بیمار فقط به میزان معلولیت بستگی ندارد بلكه میزان توانایی های بیمار در به حركت در آوردن اعضای سالم برای جبران قسمتهای ناتوان، میزان فعالیت و پشتكار، محیط خانواده و كاردانی مربیان نیز در این امر دخالت دارند.

 

 

 

در میان كودكان استثنائی، یعنی افرادی كه به لحاظ ویژگیهای خاص جسمانی، ذهنی، عاطفی و روانی، در برخورداری مطلوب از تسهیلات و امكانات مختلف جامعه، بویژه آموزش و پرورش نیازمند توجه و حمایت فوق العاده می باشند. كودكان و دانش آموزان عقب مانده ذهنی به واسطه همان پیچیدگی خاص پدیده هوش و عقب ماندگی هوشی جایگاه قابل ملاحظه ای دارند.

 

تاریخ گذشته ما نشان می دهد كه وظیفه كودكان عقب مانده ذهنی به عهده خانواده او و مؤسسات خصوصی بوده است ولی امروزه عرفا به عنوان یک وظیفه مدرسه پذیرفته است.

 

آموزش و پرورش كودكان عقب مانده ذهنی با بهره گرفتن از روش های مناسب هم برای فرد و هم برای جامعه ارزشمند است.

 

عقب مانده های ذهنی در سایه یک برنامه آموزشی كه مطابق نیازها و استعدادهای آنها تعیین شده باشد می توانند: 1) زندگی كاملتر و از نظر شخصی رضایت بخشتری را بگذرانند.

 

2) شناخت بهتری از مسائل خود به دست آورده و سازگاری بیشتری نسبت به آنها از خودشان نشان دهند.

 

3) از نظر اجتماعی پیشرفت كنند.

 

4) از نظر اقتصادی استقلال بیشتری كسب نمایند.

 

آموزش دادن كودكان عقب مانده ذهنی هم از نظر دولت و هم از نظر جامعه كاری است مقرون به صرفه هزینه هایی كه دولت برای تهیه برنامه های آموزشی این كودكان متحمل می شود تا بتواند در آینده به طور كامل یا به طور نسبی از خود مراقبت نماید كمتر از مبالغی است كه برای نگهداری آنها در مؤسسات و انجمن های دولتی ویژه عقب مانده ها اختصاص داده می شود.

 

مطالب موجود درباره كودكان استثنایی از منابع گوناگون تهیه شده است زیرا این كودكان مورد علاقه پزشكان روان شناسان و جامعه شناسان و سایر كسانی می باشند كه در زمینه های مربوط كار می كنند.

 

 

 

جدول زیر تعداد درصد كودكان استثنائی و احتیاج به آموزش ویژه را نشان می دهد:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

كودكان استثنائی تعداد درصد در اجتماع تعداد درصد كودكان استثنائی كه برای آموزش ویژه نام نویسی كرده اند
اختلال گفتاری 5/3 86/2
عقب ماندگی ذهنی 3/2 68/1
اختلال عاطفی 2 95/0
اختلال یادگیری 2 73/4
اختلال شنوایی 6/0 17/0
اختلال بینایی 1/0 07/0
كوری و كری و معلول چند نوعی 6/0 23/0
اختلال شكسته بندی، فلج و بیماریهای ضعیف كننده 5/0 28/0
جمع 6/11 97/10

 

 

جدول از كتاب ‹‹آموزش كودكان استثنائی هالاهان و كوفمن[1]چاپ دانشگاه ویرجینیا 1988›› اقتباس شده است.

 

 

 

‹‹تاریخچة كودكان ع.ذ››

 

عقب ماندگی ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلكه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند كه از نظر فعالیتهای ذهنی در حد طبیعی نبوده اند، به خصوص از روزی كه بشر زندگی اجتماعی را شروع كرده موضوع كسانی كه به عللی قادر نبودند خود را با اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است.

 

اجتماع برای مصلحت، تعصب یا سالم سازی بعضی از این افراد تحمل كرده، عده ای را محبوس می ساخت یا به مرگ محكوم می نمود، از مجموعه مدارك بدست آمده چنین استنباط می شود كه تا قرن هجدهم این افراد مورد توجه و لطف نبوده و حتی پزشكان از پذیرفتن و درمان آنان خودداری می كردند.

 

اصطلاح بیگانه یا خارجی كه به فرانسه آلینه و به انگلیسی ‹‹ایلین›› گفته می شود برای مجانین و الینیست برای روانپزشكان و پزشكان معالج این بیماران از قدیم الایام به كار رفته و این كلمات از آلینوس لغت یونانی مشتق شده است و علت آن این بوده است كه عقب ماندگان ذهنی را مانند مجانین بیگانه از اجتماع می دانستند، اگرچه بعداً متوجه شدند كه این بیماران با محیط و اجتماع بیگانه نیستند بلكه به علل ضایعات مغزی تماس آنها با عالم خارج تغییر كرده است.

 

بقراط حكیم یونانی نیز به ضایعات مغزی این افراد اشاره كرده و اختلالات رفتاری و كمبودهای هوشی آنها را مربوط به این نوع ضایعات دانسته است.

 

در قوانین روم قدیم، اسپارت ها و حتی رژیم نازی كشتن و از بین بردن افراد ع.ذ را مجاز می دانستند. برعكس بعضی مذاهب آسیایی مانند (كنفوسیوس) در چین كه پیروان آن معتقدند ‹‹آنچه به خود نمی پسندی به دیگران روا مدار›› و زرتشت در ایران مردم را تشویق می كردند كه با بیماران روانی و عقب مانده های ذهنی رفتاری انسانی داشته باشند و تا آنجا كه ممكن است به آنها كمك كنند.

 

تا اوایل قرن نوزدهم كتاب یا رسالة علمی قابل قبولی در زمینة عقب مانده ها و افراد مبتلا به اختلالات رفتاری یا به اصطلاح ناسازگار نوشته نشده بود و به طوری كه قبلاً هم اشاره شده به این نوع بیماری ها جنون یا دیوانگی می گفتند.

 

در اواخر قرن هجدهم روانپزشك معروف فرانسوی كه به حق باید او را بنیانگذار روان پزشكی جدید دانست به نام (فیلیپ پنیل) به سرپرستی بیمارستان روانی (لجاستو) در پاریس كه مخصوص بیماریهای روانی مردان بود انتخاب شد.

 

اولین اقدام او باز كردن زنجیر از پا و گردن بیماران بود و برخلاف تنبیه و شكنجه، كه درمان بیماران روانی و عقب ماندگان ذهنی آن زمان بود، به دلجویی آنان پرداخت و برای آنان برنامه های تفریحی و گردش در نظر گرفت. این روش بعدها به درمان اخلاقی مشهور شد. زیرا پنیل بود گه زندان را تبدیل به بیمارستان كرد.

 

بعداً ‹‹اسكیرول›› برنامه های فیلیپ پنیل را در بیمارستان روانی ‹‹زنان پاریس›› به مورد اجرا گذاشت. اولین بار در سال 1801 فیلیپ پنیل در كتابی به نام ‹‹رسالة پزشكی فلسفی دربارة جنون شوق و شور›› كه نتیجة ده سال مطالعات او بوده به چهار گروه بیماریهای روانی اشاره كرد و عقب ماندگیهای ذهنی را گروهی از بیماران روانی دانست.

 

1) ملانكولی یا مالیخولیا

دانلود مقالات

 

 

2) مانی یا جنون شور و شوق (شیدایی)

 

3) جنون

 

4) عقب ماندگیهای ذهنی

 

در حقیقت اولین دورة توجه به مسائل بیماران روانی و عقب ماندگی های ذهنی انقلاب كبیر فرانسه و برابری حقوق بشر بود و در همین برنامه های انقلابی بود كه مراقبت، درمان و آموزش كلیه افرادی كه به سن تحصیل رسیده بودند مطرح شد و انقلاب صنعتی دولتها را به تعلیم و تربیت كلیه افراد كشور مؤظف كرد و از همین جا مسأله كودكان استثنایی مورد توجه قرار گرفت.

 

در اوایل قرن نوزدهم پزشك فرانسوی به نام ‹‹اتیارد›› به تربیت كودكی وحشی پرداخت این كودك توسط دو شكارچی در جنگلهای ‹‹آویرون›› فرانسه پیدا شده بود.

 

كودك عقب ماندگی بسیار شدید داشت. گفتار را به صورت صداهای حلقی انجام می داد و از نظر عاطفی و اجتماعی محدودیتهای كامل داشت. ایتارد تربیت این كودك را در مدرسه كرولالهای پاریس كه خود رئیس آن بود به عهده گرفت، اگرچه معالجات وی مؤثر واقع نشد ولی راه جدیدی برای پیشرفت در نحوة آموزش و پرورش كودكان و افراد عادی، عقب ماندگی ذهنی و حتی معلولین كه امروزه آن را روش های آموزش سمعی و بصری می گویند، گردید.

 

شاگرد و همكار ایتارد دكتر ‹‹سگن›› در سال 1837 مؤسسه ای برای عقب مانده های ذهنی در پاریس ایجاد كرد و در سال 1846 یعنی ده سال بعد كتابی به نام:

 

درمان اخلاقی، بهداشت و آموزش كودكان عقب مانده نوشت و روش ‹‹حواسی-حركتی›› را در آموزش كرولالها به  كاربرد. در سال 1848 به امریكا رفت و در سال 1881 یک سال قبل از گردش كتابی به نام ابلهی و درمان آن با روش فیزیولوژیک نوشت.

 

یكی از اقدامات مهم سگن تهیة دستگاه ساده ای بود كه به نام آزمون مهره ای معروف است. این دستگاه برای آزمایش استعداد كودكان و پرورش ادراك حسی مانند بینایی و شنوایی به كار می رود. در این آزمون كودك باید مهره های چوبی را كه به شكلها و اندازه های مختلف بریده شده اند در محل خودشان كه به همان شكل و اندازه در تختة چوبی كنده شده است بگذارد و به همین جهت بعضی به این آزمون نام آزمون تخته چوبی داده اند و لازمة اجرای این آزمون تشبیه شكل و اندازة مهره ها با جاهای خالی در تخته است كه گواه خوبی برای رشد عقلی كودكان می باشد و نمرة آزمودنی بستگی دارد به سرعتی كه كار را نجام داد و تعداد اشتباههایی كه مرتكب شده است. سگن معتقد بود كه رشد عمومی بدن را اعم از قسمتهای جسمانی یا روانی می توان با روش های خاص تربیتی بهبود بخشید. كارهای سنگین باعث شد كه خانم ماریا مونتسوری از ایتالیا به آموزش و پرورش عقب ماندگان ذهنی و كودكان كودكستانی پرداخت.

 

در اوایل قرن بیستم توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور كار قرار گرفت و تأكید شد كه 90% عقب ماندگیها به علت عوامل ارثی است لذا موضوع نازا كردن عقب مانده ها بر سر زبانها افتاد و تا سال 1955 در 28 ایالت امریكا به توصیه كمیته پژوهش بخش اصلاح نژاد انجمن زاد و ولد امریكا نازا كردن عقب مانده ها به صورت قانون درآمد كه به موجب آن هزاران ع.ذ نازا شدند و بالاخره در قرن بیستم بود كه عقب ماندگیهایی كه به علل اختلالات متابولیكی نقصهای كروموزومی، بیماریهای مادر در دوران بارداری و عوارض زایمانها و هزاران علل دیگر كه باعث بروز این عوارض در كودكان می شوند كشف شد و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساخت.

 

در امریكا اگرچه تا سال 1950 برای كودكان عقب ماندة ذهنی از طرف عده ای از اولیای این كودكان انجمنهایی افتتاح شده بود ولی از سال 1960 به بعد به دستور ‹‹جان اف كندی›› رئیس جمهور وقت برنامة مفصل و دقیقی تهیه و عقب ماندگی ذهنی از نظر پزشكی، آموزشی، روان شناسی، اجتماعی قضایی توسط متخصصان و كارشناسان مورد مطالعه قرار گرفت و جز برنامه های رسمی دولت شد.

 

عواملی كه تقریباً باعث شد توجه همة كشورها و طبقات مختلف به طرف افراد مبتلا به نارسایی عقلی معطوف شود به شرح زیر است:

 

1) میزان شیوع كودكان عقب مانده

 

2) پیشرفت علوم پزشكی

 

3) اهمیت موضوع از نظر اقتصادی و بهداشت روانی

 

میزان شیوع كودكان عقب مانده:

 

تقریباً طبق آمارهای مختلف بین 1 تا 2 درصد جمعیت كشورها را كودكان با بهرة هوشی كمتر از هفتاد یعنی افراد عقب مانده تشكیل می دهند. یعنی اگر جمعیت كشور را 68 میلیون نفر حساب كنیم در حدود 700 هزار تا یک میلیون نفر عقب مانده ذهنی خواهیم داشت.

 

تا قبل از دومین جنگ جهانی كثرت عقب ماندگی ذهنی چندان محسوس نبود چون اكثر آنها در خانواده زندگی می كردند و والدین از آنها نگهداری می كردند اما بعد از بروز جنگ خانواده ها از هم گسسته شدند و آنها قادر نبودند كه احتیاجات خود را رفع كنند چه برسد به كودكان عقب افتاده و خانواده ها اجباراً آنها را در خیابانها رها می كردند یا آنها را به حال خود گذاشتند. و این امر سبب شد تا كثرت این افراد كه چندان قابل توجه به نظر نمی رسید به طور غیر منتظره ای توجه مردم را به خود معطوف دارد.

 

طبق آمار سازمان جهانی بهداشت در سال 1960 دو تا سه درصد كودكان به علت نارسایی رشد هوشی احتیاج به تعلیم و تربیت مخصوص در مدارس ویژه داشتند و نكتة مهم این است كه تنها این افراد نیستند كه عقب ماندگی دامنگیرشان شده است بلكه خانواده ها، بستگان، آموزشگاه ها، مراكز درمانی و جامعه نیز به علت وجود این افراد همیشه دچار مشكلات گوناگون و فراوان است.

 

و بی علت نیست كه پروفسور رابرت لافون استاد بیماریهای اعصاب و روان دانشكده پزشكی مونت پیلیه در فرانسه مشكلات كودكان و نوجوانان عقب مانده را تنها بیماری به شمار نمی آورد بلكه آن را یک معضل اجتماعی یا به عبارتی بلای اجتماعی دانسته است.

 

پروفسور (لوئیس) در انگلستان در بین جمعیت یک منطقه 600 هزار نفری، 5 هزار نقیصه عقلی مشاهده كرده است یعنی 5/8 در هزار جمعیت آن منطقه. در كشورهای امریكا به طور متوسط در درصد كودكان بهرة هوشی كمتر از 70 و 14% دارای بهره هوشی بین 70 تا 85 هستند و در مطالعه ای كه توسط ‹‹مایرگووس›› در سال 1948 یعنی بیست سال پس از مطالعة لوئیس دربین یک جمعیت 56 هزار نفری در یكی از شهرستانهای اسكاتلند انجام شده است 7/2 درصد كودكان مدارس بهرة هوشی بین 70 تا 95 داشته اند. طبق گزارش سال 1986 وزارت آموزش و پرورش امریكا 11% كودكان و نوجوانان بین 6 تا 17 سال كه بالغ بر 4 میلیون می شوند بعلت معلولیتهای مختلف احتیاج به آموزش ویژه دارند.

 

تحقیقات نشان می دهد كه نسبت پسران ع.ذ به دختران بیشتر و نسبت 54-55 پسر به 46-45 دختر است.

 

مسائلی كه شیوع بیماری را تحت الشعاع قرار می دهد به شرح زیر است:

 

1) اثر مبهم و تغییرات تعریفی چه از نظر نوع معلولیت و چه از نظر اندازه یا متدار هوشبر

 

2) اثر تشخیص نوع بیماری و تغییرات در تشخیص های بعدی

 

3) مسأله آماری و پیدایش انواع جدید (میزان بروز) كه اكثراً میزان شیوع را تغییر می دهد.

 

4) نقش مدارس و طبیعت مدارس استثنایی، زیرا در مدارس فقط كودكانی كه ناتوانی تحصیلی و میزان یادگیری كمتری دارند به حساب می آیند.

 

5) واكنش خانواده ها دربارة اینكه كودكانشان استثنایی لقب داده شود یا نه؟

 

پیشرفت علوم پزشكی:

 

ترقیات روز افزون علوم پزشكی، جراحی اعصاب و مغز و علوم ژنتیک علاوه بر پیدایش علل عقب ماندگیها تدریجاً و تا اندازه ای باعث تخفیف و گاهی بهبودی نسبی و حتی پیشگیری از ابتلا به این ناراحتیهای وخیم شده است. پیشرفت روز افزون علوم پزشكی باعث شده است كه امروز با روش بسیار ساده و مخصوص به نام ‹‹آمینو نیتیزیس›› كروموزومهای جنین را قبل از تولد مورد مطالعه قرار داد تا در صورتی كه خطر آلوده بودن جنین ثابت شده به حاملگی خاتمه داده شود. این روش عبارت است از كشیدن مقدار كمی از مایع آمنیوتیک (آبی كه در كیسه بچه و اطراف بچه قرار دارد) و مطالعه كروموزومی آن كه معمولاً در هفته های دوازده تا چهاردهم حاملگی انجام می شود.

 

یک دسته عقب ماندگیها هستند كه به علت اختلالات سوخت و ساز مواد غذایی ایجاد می شوند كه تقریباً همة آنها ارثی و با آزمایش شیمیایی مایع آمنیوتیک می توان به ابتلا جنین پی برد و لذا قابل پیشگیری می باشند. همچنین امروزه با سونوگرافی میتوان نقص های خلقتی از قبیل اسپینابیفیدا را  تشخیص و در صورت احتیاج به آبستنی خاتمه داد.

 

پیشرفتهای جراحی مغز و بهبود شرایط بهداشتی و تغذیه كودكان، پیدایش آنتی بیوتیكها، كورتیزون در درمان عوارض ریوی، مننژیت، و مننگوآنسنالیتها كه شایعترین علل عقب ماندگی در بین عفونتهاست از مرگ و میر این افراد به میزان قابل توجهی كاسته و در نتیجه از نظر آماری به تعداد عقب ماندگان ذهنی افزوده شده است.

 

طبق گزارش كارتر در سال 1958 تعداد كودكان مبتلا به سندرم  دان ده ساله در بین سالهای 1929 تا 1949 دو برابر شده است. چون در گذشته ندرتاً یک كودك مبتلا به ده سالگی یا بالاتر می رسید در صورتی كه در حال حاضر تعداد مبتلایان به سندرم دان كه به جنین نوجوانی و بلوغ رسیده اند كم نیستند و كارتر حساب كرده است كه در فواصل سالهای 1929 تا 1979 تعداد كودكان 10 سالة مبتلا به سندرم دان چهار برابر گذشته شده است.

 

مسأله تغذیه و بهداشت عامل مؤثری است كه حتی در حیوانات نیز نشان داده شده است كه كمبود ویتامینها باعث عقب ماندگی حیوان می شود. در انسانها نیز كمبود تغذیه باعث كمبود وزن بچه، زایمان قبل از موعد و اختلال مغزی می شود.

 

نكته قابل ذكر این است كه پیدایش راه های پیشگیری، درمانی، جلوگیری از مرگ و میر این افراد و ایجاد مراكز پژوهشی، آموزشی، تربیتی و درمانی باعث شده كه اكثریت خانواده هایی كه این افراد را نگهداری می كردند، كودكانشان را به سازمانها، بیمارستانها، و مراكز مخصوص ببرند و همین امر باعث شد كه جامعه پزشكی به كثرت عقب مانده ها پی ببرند و هر چه بر تعداد این مراكز اضافه می شود احتیاجات مردم به علت داشتن چنین افرادی بیشتر مشخص می شود.

 

[1] – Dartiel. P. Hallahan and James. M. Kauffman 1988.

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

 
مداحی های محرم