بزهكاری و علل و انگیزه های آن ، از جمله مشكلات اجتماعی است كه از دیرباز چشم تیزبین و ذهن روشن محققین و دانشمندان از آن به دور نبوده است . مطالعة پژوهشهای متخصصان علوم انسانی در طی دو سه قرن گذشته نشان می دهد كه عده زیادی از آنان همواره وقت خود را مصروف این مهم كرده اند ،تا شاید كشف علل بزهكاری و از میان برداشت عوامل موثردر پیدایش آن راه گشایی در جهت رفع این آفت اجتماعی باشند. افزایش میزان تبهكاری و بزهكاری از نیم قرن پیش یعنی از اواخر قرن نوزدهم وپس از دو جنگ بین الملل اول و دوم ،كه منجر به متلاشی شدن خانواده ها وسرگردانی كودكان گردید، مورد بحث محافل بین الملل قرار گرفت. در سال 1984 در اعلامیه حقوق بشر و اعلامیه های سایر سازمان های بین المللی لزوم توجه به حقوق اساسی و ارزشهای بشری و حفظ حقوق اساسی و ارزشهای بشری وحفظ حقوق حقه كودكان منظور گردید و به رسمیت شناخته شد.
بزهكاری نوجوانان یكی از انواع ناسازگاری زیستی روانی اجتماعی است و چنانكه لاوری میگوید،
سلوك رفتاری كه خود شخص را ارضاء نماید ولی مورد پسند جامعه نباشد سلوك دشوار یا بزهكاری و حتی در برخی موارد جنایت نامیده می شود . صرف نظر از قوانین تدوین شده برای این پدیده، بزهكار دیگر به عنوان یک فرد ضد اجتماعی كه برای مصالح اجتماع باید مجازات شود شناخته نمی شود، بلكه جوانی است مبتلا به اختلال در رشد شخصیت كه بزه وی نیز با توجه به الگوی شخصیتی و تاثیرات خانواده و رفتار و موازین آنها و شرایتی كه جرم اتفاق افتاده است ارزشیابی می شود. بطور كلی، عقاید گوناگونی در مورد افزایش بزهكاری ذكر شده است.
كانگر (1983) ازدیاد جرم و جنایت و تشكیل باندهای بزهكاری را توسط نوجوانان از اختصاصات جوامع كنونی دانسته و معتقد است كه تحرك جامعه امروزی از قبیل صنعتی شدن كشورها، ازدیاد مهاجرت، نفوذ فرهنگهای مختلف در یكدیگر ،ازدیاد مشكلات اجتماعی، اختلاف طبقاتی و فقر، فقدان اعتقادات مذهبی و اخلاقیات، منازعات خانوادگی، وغیره انگیزهای برونی و درونی نوجوانان را در ارتكاب بزه تشكیل می دهد.
تحقیقات و آمارها روشنگر رو به گسترش نهادن بزهكاری نوجوانان در اكثر جوامع می باشد. طبق گزارش موسسه تحقیق جرم و جنایت آمریكا(1987)، 90 درصد از نوجوانان آمریكایی حداقل یكبار مرتكب بزهكاری شده اند. همچنین آمار منتشره در سال 1984 در ایالت متحده آمریكا نشان می دهد كه 50000 نوجوان به جرم ارتكاب بزهكاری در كانون اصلاح و تربیتی نگهداری می شده اند (پاپالیا و الدز، 1985 ، صفحه 617 ).
گزارش دیگری در همین زمینه نشان می دهد كه خشونت و تبهكاری در جامعه آمریكا به طرز روزافزونی رو به گسترش نهاده است. به عنوان مثال در سال 1980 میزان جنایت در حدود 148 درصد و شامل بیشتر از 11 تا 13 درصد كل جمعیت آمریكا بوده است، گزارش دیگری از موسسه تحقیق جرم و جنایت در آمریكا نشانگر این مهم بوده است كه بین سالهای 1989ـ1980 میزان جنایت 69% ، تجاوزات جنسی 116 درصد. وبالاخره مشاجرات توام با خشونت 102 درصد نسبت به سالهای قبل افزایش داشته است. این آمار بخصوص در مورد بزهكاری نوجوانان هشدار دهنده بوده، و نشان داده است كه بین سالهای 1967ـ1958 در حدود 300 درصد سرقت توسط نوجوانان انجام گرفته است. ضمنا با آمار فوق باید 40% تبهكاری و بزهكاریهای گزارش نشده را نیز اضافه كرد . بطور نسبی بغیر از اتحاد جماهیر شوروی ، سایر كشورهای اروپای غربی آمار مشابهی در این زمینه داشته اند . از كشورهای اروپای شرقی آمار دقیقی در زمینه بزهكاری نوجوانان در دست نیست و به نظر می رسد بزهكاری نوجوانان یا بسیار محدود بوده، و یا با معانی دیگری تعبیر شده است(دی فلوئر و دیگران، 1987 ،صفحه 78).
2ـ بیان مساله :
هرگاه صحبت از بزهكار یا ناسازگاری جوانان و نوجوانان یا اجتماع می شود بلافاصله این فكر به خاطر خطور می كند كه از چه راه و با چه وسایلی می توان اعمال ضد اجتماعی و نابهنجار این گونه افراد را پیشگیری و یا كنترل نمود؟
امروزه در اكثر كشورهای پیشرفته دنیا، طرق و وسایل خاصی برای این مسئله حاد اجتماعی در نظر گرفته اند كه یكی از آنها تربیت مجدد اطفال و نوجوانان در كانونهای اصلاح و تربیت است . ولی باید توجه داشت برای اینكه بتوانیم نوای جوانی را، كه در داخل خانواده خود به خوبی تربیت نشده و بر اثر عدم هماهنگی جامعه خویش به صورت یک فرد بزهكار قانون شكن و ضد اجتماع در آمده است مجددا تربیت نموده وبا اصول و موازین حاكم بر اجتماع تطبیق دهیم می بایستی علاوه بر وجود وسایل و تجهیزات لازم ، وقت و فرصت كافی نیز برای این كار در اختیار داشته باشیم كه خود دلیلی بر ارائه خدمات آموزشی در محله های بزهكار خیز است .
امروزه این مطلب مسلم است كه جوان یا نوجوانی كه به سرقت و جیب بری و قاچاق مواد مخدر و نظایر این گونه اعمال ضد اجتماعی عادت كرده است به صرف توقف سه ماه یا شش ماهه در كانون اصلاح و تربیت تغییر روش نخواهد داد و هرگاه از زندان و یا كانون اصلاح و تربیت آزاد شود مجددا چون حرفه و كار شرافتمندانه نمی داند و ترك عادات قدیمی برایش مشكل است به محیط سابق و زندگی فساد آمیز خود مراجعت خواهد كرد .
بنابراین متفكرین و متخصصین اجتماعات غربی با ابداع و استقرار سیستم صدور حكم محكومیت به مدت نا معین مسئله اصلاح و تربیت و نوجوانان را به نحو مطلوب حل كرده و به موازات آن با تشكیل سازمان های اختصاصی وابسته به دادگاه های اطفال برای استقرار یک نظم نوین در زندگی بی بندوبار نوجوانان بزهكار و ناسازگار راه حل های جدیدی یافته و بدین گونه از فشار بار دادگاه های اطفال نیز به نحو محسوسی كاسته و تعداد پرونده های ناشی از ارتكاب جرم جوانان بزهكار را بطور چشمگیر تقلیل داده اند .
در كشورهای غربی معمولا در جوار دادگاه های اطفال ، موسسات خاصی وجود دارد (كانون اصلاح و تربیت) كه عهده دار تربیت اطفال بی سرپرست بوده و قاضی اطفال این گونه كودكان را به آن موسسات تحویل می دهد . تجربه نشان داده است كه تشدید مجازاتها از تعداد قرون وسطائی نتوانسته عامل لازم و كافی برای پیشگیری و اجتناب از ارتكاب جرم و تكرار آنها باشد ولی آموزش توسط نهادهای مختلف شهری بر اساس نیازهای خاصی آن محیط ها توانسته نگرش اعضای آن جامعه خاص را تغییر دهد .
بنابراین باید بدنبال روش های آموزشی و فرایندهای آگاهی رسانی كه موجب جلوگیری از وقوع جرائم می شود، و از راه كشف آن علل كه
بیشتر از فساد محیط یا از عكس العملهای احساسات و تمایلات ناآگاه مجرم سرچشمه می گیرد ، از وقوع حوادث ناهنجار و جرائم كاست و شخصیتهای معلول و حادثه جو را از بسیاری كارها كه سبب اتفاق جرمها می شود منع كرد .
جامعه شناسی كیفری با اندیشه های نو ، افكار جدید و ارزندهای كه مربوط به اعاده حیثیت افراد است ، می كوشد تا واقعیت را بصورتی كه باید جلوه گر سازد و بی عدالتیهایی را كه تا كنون رواج داشته است و باز هم ادامه دارد به وجهی شایسته آشكار نماید .
علم جامعه شناسی كیفری اثبات می كند كه بزهكاران حیوانی وحشی نیستند كه باید كشته بشوند، میكروب به شماره نمی آیند كه باید در نابودیشان كوشید ، زشت و پلید و نابكار و غیر قابل اصلاح نمی باشند كه به دیار نیستی رهسپار گردند . بلكه انسانند و می توانند مانند سایرین دارای اندیشه های عالی و منشها و اخلاقیات شایسته باشند و حتی در زمره بهترین انسانها در آیند به همین جهت ریشارد می نویسد :
كه فراموش شده است كه بزهكاران میكروب نیستند بلكه انسانند و جرم تنها عیب برخی از افراد استثنایی نیست ، بلكه تهدیدی است اخلاقی كه بر رفتار همه مردم ، سنگینی خود را تحمیل می كند .
امروزه به خوبی به ثبوت رسیده است كه خشونت و اجرای مكافات باعث ستیزه گری بیشتر بزهكاران می شود و هیچگاه و در هیچ زمانی و مكانی خشونت وسیله ارشاد و اصلاح نیست ، بلكه با آ موزش و آگاهی انسانی به اعضای جامعه می توان پیشگیری یا علاج واقعه قبل از وقوع را انجام داد.
ژرژ ویدال بوسیله آمارهایی كه از بزهكاران در فرانسه بدست آورد ، اثبات كرد كه رقم جرائم در این كشور و پس از اجرای كیفرهای بسیار سنگین افزایش یافت در حالیكه پس از آموزش های خاص مشروط بطور قابل ملاحظه ای كاهش پیدا كرد وبه همین جهت الن كی استاد تعلیم و تربیت در مورد سیاست كیفری صحیح می نویسد :
نرمش و ملایمت در جلسات آموزش به مراتب با ارزش تر از خشونت و شدت عمل است .
سوالات پروژه حاضر عبارتند از :
آیا بین ویژگی های فردی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اخلاقی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های خانوادگی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های مذهبی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اقتصادی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های فرهنگی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اجتماعی نوجوانان وبزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
3ـ اهمیت مسأله :
در ایران طبق گزارشهای آماری ، تا سال 1345 تعداد بسیار كمی از نوجوانان در كانونهای تربیتی نگهداری می شدند . ولی از سال 1356 به بعد سرقت از ناحیه صغار كمتر از 18 سال 65 درصد ، میزان ضرب و جرح و چاقو كشی و قاچاق 45% افزایش داشته است . با توجه به آمارهای منتشر بطور خلاصه می توان گفت كه 50% از جرائم نوجوانان ،جرا ئمی علیه اشخاص از نوع ضرب و جرح غیر عمدی 45% از نوع منازعه و چاقو كشی و یا ضرب و جرح منتهی عضو بوده است ، و فقط 5% بقیه مربوط به قتل های عمدی می باشد ( صلاحی 1357،صفحه 48و 178) .
اكثر دانش پژوهان رشد و شخصیت نظیر فروید و اریكسون بر این عقیده می باشند كه دوران اولیه كودكی دورانی سرنوشت ساز و دوران نوجوانی یک بحران محسوب می شود . بدین جهت است كه رعایت بهداشت روان و بررسی بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری نوجوانان می باشد . به موجب آمارهایی كه توسط متخصصین امور تربیتی و جرائم اطفال در بلژیک بدست آمده است از تعداد 4221 مجرم صغیر تعداد 1607 نفر آنان یتیم بوده اند كه از این عده 406 نفر آنها هم پدر و هم مادر خود را در طفولیت از دست داده اند ،ضمناًتعداد 1201 كودك منتسب به پدران و مادران این گروه مجرم می باشند ،كه طبق همان آمار 937 نفر از پدران 264 نفر از مادران این گروه معتاد به مشروب بوده اند . تعداد 546 نفر از این اطفال دارای نامادری و یا نا پدری بوده و تعداد 316 نفر آنان پدران و یا مادران معتاد به مواد مخدر داشته اند . علاوه بر این ، تعداد 228 نفر از اطفال مذكور از ازدواجهای غیر قانونی متولد شده ، یعنی فاقد پدر قانونی بوده اند . ضمناً 189 نفر از كودكان فوق الذكر نیز پدر و مادر مجرم و محبوس داشته اند . و بالاخره تعداد 139 نفر از اطفال بزهكار مورد مطالعه پدر و یا مادرشان قبلا به موجب حكم دادگاه به حبسهای بیش از 3 ماه محكوم شده و بقیه نیز بر اثر سوء معاشرت و عدم تربیت صحیح به ارتكاب جرم دست زده اند برخی یافته ها حاكی از آن است كه ، فشارزاهای روانی ـ اجتماعی در قالب رویدادها و تغییرات زندگی ،می تواند علت تغییر و دگرگونی عجیب در رفتار نوجوانان و جوانان باشد (هولمز وراهه ،1967 ، ص 116) . قوی ترین و متقاعد ترین شواهد ،از مطالعه هایی به دست آمده كه در شرایط مختلف ،پیامدهای فشارزاها مورد بررسی قرار گرفته اند . شرایط یا رخ دادهای طبیعی یا مصائب وارده (مصیبتها ) رویدادها یا تغییرات شدید شخصی ـ اجتماعی ، از مجموعه منابع بنیادی این مفهوم می باشند ( براهنی و همكاران ،1366ص 268)
ارتباط فشار زاهای شدید كه مغایر با تغییرات به هنجار هستند ، جزء شواهدی محسوب می شوند كه از لحاظ اولویت بر دیدگاه اختلالهای رفتاری ارجعیت یافته اند . گزارشهای بالینی و نتایج بررسیهای آماری - پژوهشی ، نشان دهنده آن است كه عمده ترین تأثیر رویدادها یا تغییرات زندگی این است كه كاركرده های روانی اجتماعی شخصی را دچار نقص كرده و پیامد این تجربه ناخوشایند ، رفتار بزهكارانه خواهد بود ( پور افكاری ، 1368،ص39 )
مساله بزهكاری نوجوانان و جوانان به طور كلی ، از اهمیت فوق العاده زیادی برخوردار است . این مشكلات كه قسمت عمده آنها ریشه در خانواده و محیط زندگی دارد ،باعث می شود كه شخصیت سالم و نوجوان امروز آسیب پذیر و نوجوان فردا ، در آینده به عنوان فردی كه دچار اختلالهای روانی – رفتاری است جلوه گر شود (بیلر ،1974،كدیور، 1371،ص96 )
در مطالعه تكوینی نوجوانان مقطع دبیرستان ، وضعیت آموزشگاهی و محیط اجتماعی مربوط به آن عامل اصلی انجام هویتی در مقابل آشفتگی هویتی ، كاربرد یافته است ، نظریه مارشیا كه بحث از وجود تعهد و بران در چهار وضعیت مختلف آموزشگاهی از لحاظ ویژگیهای روانی – رفتاری اختصاصی یافته به سطح آموزشگاه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی می نگرد و پیامد این نظر ایجاد طبقات از لحاظ عوامل ایجاد كننده بهداشت روانی دانش آموزان مطرح هستند(سیف،1373، ص 116)
اگرچه خانواده می تواند تا حد زیادی نوجوانان و جوانا ن را در ارضای نیازهایش كمك كند ،ولی همیشه منابع محیطی و سطوح مختلف طبقات اجتماعی به شیوه ای كاربردی در رشد و سازگاری یا در مقابل ناسازگاری نوجوانان و جوانان و به تصویر كشیدن نشانه های آشفتگی های روانی –رفتاری مؤثر بوده اند. دلیل بزرگ این ادعاء این است كه همیشه در برخی از محیطهای زندگی با سطوح اقتصادی و اجتماعی یا پایین تر،وضعیتهای اجتماعی ـ اقتصادی حاكم بر آن الگوساز رفتارهای ناسازگارانه بوده و همچنین طبق پژوهش های مشاهده ای سازگاری دارند و پیوسته با نیروهای قضایی و حقوقی درگیر هستند . وضعیت نارسای اقتصادی و اجتماعی خانواده ها (والدین)
گاهی نیازهای اساسی فرزندان راناكام می گذارند و گاهی عوانل مستعد كننده ای كه در شخصیت نوجوانان وجود دارند ، مانع سازگاری كافی آنان می شوند . نتیجه مطالعه یابررسی بسیاری از پژوهشهای روانشناسان پرورش موید آن است كه سطوح مختلف طبقات اجتماعی ،خود تعیین كننده وضعیت اقتصادی نوجوانان و جوانان بوده و این عمل اجتماعی ،یعنی نشانه های روان ـرفتاری مشاهده می شو د كه دانش آموز برای ارضای نیازهای خود در جهت نادرستی قدم می گذارد ،لازم است كه هرچه زودتر آنرا مشخص كنیم ،هرچه دانش آموز بیشتر به مكانیسمهای دفاعی یا واكنشهای نورتیک (روان رنجورانه ) پناه ببرد ، غیر قابل انعطاف تر می شود و در مقابل تغییر ، بیشتر مقاومت می كند . یكی از بزرگترین مشكلاتی كه روانشناسان آموزشگاهی برای متقاعد كردن دانش آموزان مدارس سطح پایین جامعه با آن درگیرند ، تغییر الگو های رفتاری همكلاسان یا همسالان در محیط مدرسه و اصلاح یادگیریهای كه به صورت مشاهده ای ، نقش سرمشق را بازی می كنند (جی. ا. جانسون 1967).
برآوردهای بسیار درمورد درصد نوجوانان و جوانانی كه در یک فرایند تغییر رفتار نوعی كاملاً سازگار شده اند و آنهایی كه سازگار نیستند وجود دارد . این برآوردها با توجه به معیارها یاملاكهای آشفتگیهای روانی ـ رفتاری و ابزارهای ارزشیابی شخصیت یانیم رخ روانی به دست آمده است و نشان دهنده تفاوت بین شاخصها در محیطهای تحصیلی و زندگی متفاوت می باشند . ولی دو مجموع ارقام ارائه می شود تا شاخص از آنچه در فعالیتهای آموزش براین تغییر رفتار نوجوانا ن و جوانان انتظار می رود داشته باشند . ایران منش و همكارانش (1989)برآورد زیر را بر اساس درجه بندی 800 نوجوان ده جوان كه تحت آموزش تغییر رفتار محلی قرار گرفته اند ارائه داده اند :
سازگار كامل :20 %
بدون مشكل مشخص :52%
دارای اختلال رفتاری : 20%
دارای اختلال در سازگاری :8%
سی. ای . اولمن (1982) دریافت كه وقتی كارشناسان تغییر رفتار نوجوانان و جوانان به طور مستقل به قضاوت می پردازند ،همگی متفق القول اند كه حدود 8% نوجوانان پسرها به دخترها، چهار به یک بوده است و رفتار بزهكارانه پسرها به علت ثب قانونی بیشتر از دخترهاست .
آر . جی استنت برآورد كردكه حدود 22% از دانش آموزان دبیرستانی یک ناحیه آموزش و پرورش سطح پایین جامعه كه خدمات رایگان دولتی برخوردارند ،به طور جدی یامتوسط از نظر اختلالات رفتار بلوكی (بزهكاری) دارای نشانه های آشفتگی شدید یا حتی در برخی از مناطق عمیق هستند .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فرم در حال بارگذاری ...